پرسش :

آيا هماهنگي آيات قرآن از جنبه تفسير ظاهر است يا در مراحل باطني نيز با يكديگر هماهنگند؟


شرح پرسش :
پاسخ :
همان طور كه از لحاظ صنعتِ فصاحتْ و بلاغتْ و هنر ادبي، واژگان قرآن هم‌آواي هم است و از لحاظ مبادي تصوّريْ مفاهيم الفاظ قرآن هم‌سوي يكديگر است و از جهت مبادي تصديقي، مقاصد آيات قرآن هم‌سان هم است و بالاخره از جنبه تفسير ظاهر، مطالب قرآن مُفسِّر يكديگر است، از جهت باطن نيز همه معارف قرآني در همه مراحل باطني آنْ هم‌سوي يكديگر بوده، مُفَسّر يكديگر است و هرگز اختلافي بين باطنها و مراحل دروني قرآن وجود ندارد؛ زيرا مراحل دروني آن مانند مظاهر بيروني آن كلام خداست و اگر از نزد غير خدا تنزّل مي‌يافت حتماً با هم مختلف بود؛ بنابراين، سراسر مطالب قرآن از همه جهت هماهنگ است؛ يعني هم ظاهرها با هم، هم باطنها با هم، هم پيوند هر ظاهر با باطنِ برتر از خود همچنان محفوظ است. از اين جا معلوم مي‌شود كه اگر سير عمودي تفسيري بهره مُفَسِّر درون‌بين شود، چنانكه اهل‌بيت وحي (عليهم‌السلام) به آن آگاه بوده‌اند، با فنِّ بديع و جذّاب تفسير قرآن به قرآن مي‌تواند از انضمام باطنها با يكديگر، نصيب اَوْفي و اَعْلي ببرد. در اين جا تذكر دو نكته ضروري است:
1 ـ براي تفسير قرآن در مرحله ظاهر دو بال نيرومند لازم بود: يكي "برهان عقلي"، يعني علم حصولي كه شرط مهمّ مخاطب وحي قرار گفتن و تدبّر تام در آن است و ديگري سنّت معصومين (عليهم‌السلام) كه ناظر به مطالب تفسيري ظاهر قرآن است. براي تفسير باطن به باطن نيز دو بال نيرومند ديگري لازم است: يكي "عرفان قلبي"، يعني علم حضوري و ديگري سنّت معصومين (عليهم‌السلام) كه ناظر به معارف دروني و باطن قرآن است؛ زيرا تار و پود حَبْل ممدود الهي كه از يك جهت "ثَقَلِ وَحْي" نام دارد و از جهت ديگر "ثَقَل ولايت" ناميده مي‌شود، همگي به هم مرتبط و متناسب است و همين پيوند ولايي مي‌تواند به مفسّر جامعِ بين ظاهرها از يك سو و باطنها از سوي دوم و ظاهر و باطن هر مرتبه متلاصق از سوي سوم جرأت دهد تا فتوا دهد: چنين سيري از مصاديقِ "اقرأ وارقَ"(١) است؛ چون اين كلام نوراني نه اختصاصي به قرائت به معناي تلاوت الفاظ دارد و نه مخصوص بهشت و بهشتيانِ آرميده در جَنّتِ خلد است؛ بلكه شامل مُفَسّران ژرف‌انديشي است كه در عين جمع سالم بين اضلاع سه‌گانه مزبور، از هر گونه خلط ظاهر و باطن مصون و از هر خطر امتزاج درون و بيرون و التقاط تنزيل و تأويل محفوظند و تا نيل به جنّت لقاي خدا همچنان پويا و جويايند. البته چنين مقامي براي اوحدي از اولياي الهي محتمل است؛ ليكن اصل امكان آن معقول است.
2 ـ ممكن است برخي استعمال لفظ واحد در بيش از يك معنا را روا ندانند و بر اين اساس اراده چند مطلب از يك لفظ قرآني در نظر آنان صحيح نباشد، ليكن بايد توجه داشت كه اوّلا ً، بر فرض صحت آن مبنا مي‌توان معناي جامع انتزاعي كه ظهور عرفي داشته باشد ترسيم كرد تا همه مراحل را دربر گيرد. ثانياً، مراحل طولي، مصاديق يك معناست، نه معاني متعددِ يك لفظ. ثالثاً، امتناعِ متوَّهم، يا بر اثر محدوديت ظرفيت لفظ است يا مضبوط بودن ظرفيّت مستمع و مخاطَب و يا محدوديت علم و اراده متكلم و قسمت مهمّ آنچه در آن مبحث، بر فرض تماميت آن، مطرح شده به محدوديت علم و اراده متكلم بر مي‌گردد، نه مخاطَب. پس اگر متكلم و مريد، خداوند سبحان بود كه هيچ محدوديتي از جهت علم يا اراده ندارد، محذوري در اراده كردن چند مطلب از يك آيه و چند معنا از يك لفظ وجود ندارد؛ چنانكه اگر محدوديّت مزبور به لحاظ مخاطَب باشد، مخاطب اصيل قرآن، انسان كامل، يعني حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه ظرفيّت وجودي آن حضرت براي ادراك معاني متعدد در دفعه واحد محذوري ندارد؛ يعني اگر مخاطبان ديگر صلاحيت تلقّي چند معنا را از لفظ واحد ندارند حضرت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) چنين صلاحيتي را داراست.

١ ـ اصول كافي، ج 2، ص 606.

مأخذ: ( تفسیر تسنيم، ج ١، ص ١٢٨)